بیست و چهار هفتگی
قند عسل مامان بیست و چهار هفتگیت مبارک گل پسرکم چطوره؟ قربونت برم عزیزکم بالاخره تونستم تکونهاتو احساس کنم وای چقدر شیرین بود .تعطیلات کریسمس شروع شده و بابائی هم این چند روزه خونه است .روز پنج شنبه 20/12/2012 ساعت 11:30 بعد از اینکه صبحانه خوردیم بابا امیر مشغول جمع کردن میز صبحانه بود و منم پشت لپ تاب داشتم دنبال یک اسم خوشگل میگشتم که یکدفعه یک ضربه را روی شکمم احساس کردم اینقدر این ضربه ناگهانی بود که جا خوردم و بعدش ضربه های دیگه طوری که پوست شکمم بالا و پایین میرفت .وای خیلی شیرین بود بابا امیر هم با تعجب و لذت داشت نگاه میکرد بعد اومد سرشو گذاشت روی شکمم شروع کرد باهات به صحبت کردن تو هم فقط همینجوری داشتی بازیگوشی میکر...
نویسنده :
مامانی شازده کوچولو
14:25