شاهزاده کوچولوی من

هفته هشتم

1391/6/21 12:13
206 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کنجد کوچولوی مامان

هشت هفتگی ات مبارک عزیز دلم.الهی قربونت برم بالاخره اومدم و وبلاگتو درست کردم به خودم قول داده بودم وقتی اولین بار دیدمت بیام و یک وبلاگ برات درست کنم هرهفته برات بنویسم از تو که داری روز به روز تو وجودم بیشتر جون میگیری و هر روز بزرگتر میشی، از خودم و بابا امیر .

نمیدونی که هر ماه چقدر با بابائی بیصبرانه انتظار اومدنت را میکشیدیم خیلی سخت بود اما خوب خدا را شکر که بالاخره اومدی تو دلم . درست روز ١٠/٠٨/٢٠١٢(٢٠ مرداد ماه ٩١( بود روزی که فهمیدم خدا زیباترین  هدیه اشو بهم داد وای شوکه شده بودم نمیتونستم باور کنم برای همین با بابائی تصمیم گرفتیم به کسی چیزی نگیم تا کاملا مطمئن بشیم .

قرارمون با بیمارستان برای ٣٠/٠٨/٢٠١٢(٩شهریور ماه )بود بماند که تا آنروز چی کشیدم و  چقدر دلم شور میزد تا آنروز تو بیمارستان موقع سونوگرافی از هیجان فقط میلرزیدم بابائی محکم دستمو گرفته بود همش دلداریم میداد تا وقتی که دکتر بالاخره تورو نشونم داد وای خدای من چقدر لحظه قشنگی بود از ذوقم فقط گریه میکردم و اشک میریختم بابا امیرم فقط میخندید و نگاهت میکرد اینقدر ذوق زده بودم که حتی طݒشهای قلب کوچولوتو ندیدم اما بابائی دیده بود انشاالله که سالهای سال به سلامتی و با عشق بطپد.

بعدم که اومدیم خونه و بابائی به مامان اکرم زنگ زد و این خبر خوش را بهشون داد همشون کلی ذوق زده بودند عمه فاطمه که از خوشحالی میخندید و جیغ میزد خدا را شکر مامان بزرگ کلی روحیه گرفته ، آخه میدونی اینروزها حال مامان بزرگ زیاد خوب نیست و همه خیلی نگرانشیم اما به امید خدا که بتونه این روزهای سخت را پشت سر بگذارد تو هم کوچولوی من براش دعا کن تا زودتر خوب بشود .

خاله نرگس و ناهید جونم که هر روز زنگ میزنند و کلی سفارش میکنند خلاصه که همه خیلی خوشحالند خییییییییییییییییییییلی.

الهی قربونت برم  نفسم این هفته بابائی با دوستاش رفته مسافرت و من وتو تنها ماندیم اما باز خدا را شکر که تو هستی میتونم باهات حرفامو بزنم وگرنه تو این غربت ...............

حالا میخوایم بدونیم تو این هفته چه اتفاقایی میفته و تو چه تغییراتی میکنی

اكنون اندازه كودك شما حدود 1.6 سانتي متر (در حدود اندازه يك لوبيا قرمز) است. او مرتبا حركت مي كند و تغيير مكان مي دهد، هر چند شما تا چند هفته ديگر هم نمي توانيد حركتهاي او را در داخل رحم خود حس كنيد. دنبالچه جنيني او در حال ناپديد شدن است و پلكهاي او تقريبا به طور كامل چشمهايش را مي پوشانند. هرچند هنوز هم پرده نازكي بين انگشتهاي پا و دست او وجود دارد، اما اين انگشتها در حال بزرگ شدن هستند. بازوهاي او بزرگتر شده اند و دستهاي او از مچ خم شده و به طرف قلبش قرار گرفته اند. مفصل زانوهاي او شكل گرفته اند و احتمالا پاهاي او به اندازه اي بزرگ شده اند كه بتوانند در جلوي بدن او به يكديگر برخورد كنند. با صاف شدن بدن، سر او صافتر و عمودي تر مي ايستد. مجاري تنفسي از حلق تا بخشهاي ريه در حال رشد او كشيده شده اند. هر كدام از سلولهاي عصبي مغز او هم شاخه هايي ايجاد مي كنند تا با يكديگر ارتباط برقرار كرده و اعصاب ابتدايي را ايجاد كنند. هرچند ممكن است شما دائما درباره جنسيت كودك خود فكر كنيد، اما اندامهاي تناسلي او آنقدر رشد نكرده اند كه جنسيت او را نشان دهند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)