شاهزاده کوچولوی من

شانزده هفتگی

1391/8/10 13:02
230 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگل مامان .

شانزده هفتگیت مبارک عسلکم .

الهی قربونت برم جیگرم . ببخش مامانی رو که تو این چند هفته نتونستم بیام و وبلاگتو آپ کنم آخه مامانی حالم اصلا خوب نبود و نباید زیاد مینشستم مدام باید استراحت میکردم آخه میدونی تو اواخر هفته یازدهم مامانی به لکه بینی افتاد خیلی ترسیدم داشتم سکته میکردم به دکتر هم که زنگ زدیم گفت فقط باید منتظر باشیم همین .وقتی به خاله زدم گفت فقط استراحت کن و دراز بکش بعد چند روز هم که رفتیم دکتر و برای سونوگرافی و....

دکتر گفت که فقط باید استراحت کنم چون ممکن است که تو را از دست بدهم وای خدای من خیلی سخت بود وقتی اینو شنیدم از آنروز کارم فقط شده بود گریه . بابائی که فقط به من میگفت باید استراحت کنی و تکان نخور حتی تو این چند هفته کلاسمم تعطیل کردم  .خودمونیم بابائی ام ترسیده بود اما هیچی نمیگفت که من ناراحت نشم همه کارهای خونه رو خودش انجام میداد و اصلا نمیذاشت که من دست به سیاه وسفید بزنم . خلاصه وقتی هفته پیش رفتم آزمایش (این آزمایش خیلی سخت بود اما برای اینکه از سلامت تو مطمئن بشیم باید انجام میدادیم ) بعد از چند روز تماس گرفتند و گفتند که هیچ مشکلی و جود ندارد وهمه چیز خوب است  وای چه لحظه خوبی بود .داشتم از خوشحالی پرواز میکردم .

خلاصه که تو این چند هفته خیلی سخت گذشت اما خدا رو شکر که همه چیز خیلی خوب تمام شد .

تو این چند هفته چند بار هم برای سونوگرافی رفتم و هر بار هم تو خیلی شیطونی میکردی اینقدر تکان میخوردی که نمیتونستند درست همه چیز ببینند یکبار خانم دکتر که داشت سونوگرافی میکرد مجبور شد 5 بار موقعیت عوض کند و دوباره از نو شروع کند آخه میخواست اندازه دور گردنتو بگیره اما تو نمیذاشتی خانم دکتر هم همش میگفت کوچولو آرام باش و مدام نازت میداد  بابائی هم مدام باهات صحبت میکرد و میگفت بابائی بچرخ بچرخ آروم باش اما خوب توام اون دستای کوچولوتو بالا گرفته بودی داشتی باهاشون بازی میکردی الهی من قربون اون دست وپای کوچولوت برم شیرینکم .بالاخره بعد از نیم ساعت موفق شدند.

راستی یک چند وقتی است که توی دلم احساس یک ضربانهای کوچیک و کرامپ میکنم وقتی به خاله جون گفتم گفت که این تکانها مربوط به شماست  تازگیهام وقتی بابائی میاد باهات حرف میزنه و شکمم را میبوسه این ضربانها بیشتر میشود وای نمیدونی چقدر منتظرم تا تکانهاتو بیشتر احساس کنم .

عزیزکم محکم به مامانی بچسب و قوی و بزرگ شو که تو تمام دنیای منی .

 

حالا با هم ببینم این هفته تو چقدر تغییر کردی .

با طولی به اندازه ١١ سانتیمتر و وزنی حدود ١١٠ گرم کودک شما به اندازه یک گلابی بزرگ شده است .با این حال در سه هفته آینده او به سرعت رشد خواهد کرد.

وزن او دو برابر شده و چند سانتی متر به طول او اضافه خواهد شد. اکنون اعضای قسمت پائینی بدن او بیشتر رشد کرده اند . سر او صافتر قرار گرفته است و چشمهای او در جلوی صورتش جای دارند.

گوشهای او هم در نزدیکی محل نهایی شان قرار دارند برخی از اندامهای بدن او که کامل تر هستند(از جمله سیستم گردش خون و مجاری ادراری )مشغول فعالیت میباشند. قلب او روزانه در حدود ٢٥ لیتر خون را پمپ میکند  و کل خون او چندین بار در تمام بدن او میچرخد و در اواخر بارداری این مقدار به حدود 190 لیتر افزایش مییابد.پوست او نیز در حال شکل گیری است  هر چند موهای او هنوز هم قابل تشخیص نیستند چشمهای او بااینکه بسته هستند به آرامی حرکت میکنند.و حتی ناخنهای انگشتان او شروع به رشد میکنند.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)